اسلام دین رحمت است و تروریسم را تجویز نمی‌کند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «خداوند شما را باز نمی‌دارد از اینکه نیکی و بخشش کنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیده‌اند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نرانده‌اند. خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» (ممتحنه: ۸)

پیامبر (ص) سربازان را از کشتن زنان و کودکان منع می‌کرد (۱) و به آنان توصیه می‌کرد: «... عهد شکنی نکنید، تجاوز نکنید، نوزادان را نکشید.» (۲) و همچنین می‌گفت‌: «هر کس شخصی را بکشد که با مسلمانان پیمان دارد، رایحه‌ی بهشت به مشام او نمی‌رسد؛ هر چند که رایحه‌ی آن از فاصله‌ی چهل سال پیداست.» (۳) پیامبر (ص) همچنین مجازات بوسیله‌ی آتش را ممنوع کرده است. (۴) پیامبر (ص) قتل را جزو دومین گناه از گناهان کبیره می‌داند. (۵) و حتی درباره‌ی مجازات آن در روز قیامت هشدار می‌داد. «از اولین پرونده‌هایی که در روز قیامت در بین مردم به آن‌ها رسیدگی می‌شود، مسائل مربوط به خونریزی می‌باشد.» (۷و۶)
مسلمانان حتی به مهربان بودن با حیوانات تشویق می‌شوند و از آزار رساندن به آن‌ها منع می‌شوند. روزی پیامبر (ص) فرمود: «یک زن مجازات شد زیرا او یک گربه را زندانی کرد تا مرد. به‌ خاطر این کار، وارد دوزخ شد. وقتی که آن زن، گربه را زندانی کرد، هیچ آب و غذایی به گربه نداد؛ و همچنین گربه را‌‌ رها نکرد تا خودش حشرات روی زمین را بخورد.» (۸) پیامبر (ص) همچنین می‌فرمود که یک مرد به واسطه‌ی اینکه به یک سگ تشنه آب داد، خداوند گناهانش را بخشید. از پیامبر (ص) سؤال کردند: «ای پیامبر (ص) خدا، آیا در قبال مهربانی با حیوانات به ما پاداش داده می‌شود؟» پیامبر (ص) فرمود: «برای مهربانی کردن با هر حیوان زنده یا هر انسانی، یک پاداش وجود دارد.» (۹) علاوه‌ بر این، وقتی که به عنوان غذا، زندگی حیوانی گرفته می‌شود، به مسلمانان توصیه شده است به گونه‌ای عمل کنند که کمترین وحشت و درد ممکن برای حیوان ایجاد شود. پیامبر (ص) می‌فرمود: «وقتی حیوانی را کشتار می‌کنید، با بهترین روش این کار را انجام دهید، باید چاقو را تیز کرد تا درد حیوان کاهش یابد.» (۱۰)
در پرتو این متون و متون اسلامی دیگر، ایجاد رعب و وحشت در دلهای شهروندان بی‌دفاع، ویرانی وسیع ساختمان‌ها و اموال، بمب‌گذاری و ناقص‌العضو کردن مردان، زنان و کودکان بی‌دفاع، بر اساس تعالیم اسلام و مسلمانان، همگی اعمال ممنوع و نفرت‌انگیز هستند. مسلمانان پیرو دین صلح، رحمت و بخشودگی هستند. اکثریت عظیمی از مسلمانان هیچگونه ارتباطی با اعمال خشونت‌آمیز که به آنان نسبت داده می‌شود، ندارند. اگر فرد مسلمانی مرتکب تروریسم شود، این شخص، مجرمی است که بر خلاف قوانین اسلامی عمل کرده است.

آیا واقعاً اسلام دین ترور (رعب و وحشت) است؟
هر زمان که این گمان وجود دارد که یک بمب مسؤول یک تراژدی است، مثلا ًسقوط هواپیمای پرواز ۸۰۰ تی دبیلیوای (TWA)، غیر مسلمانان ومسلمانان هر دو به اسلام مظنون می‌شوند. البته کسانی که (این اتهامات را) تکذیب می‌کنند، فراوان هستند، اما سوء ظن طفره‌آمیز درباره‌ی اسلام در دیدگاههای کلی از تروریسم باقی می‌ماند، حتی اگر گروههای دیگربه عنوان مته‌مان اصلی هر حادثه بخصوصی شناسایی شوند.
این فهم به علت ناخرسندی درونی از اسلام در بین مردم آمریکا نیست. این طور فهمیده می‌شود که روند کلی فکری در بین اکثریت عظیم مسلمانان همانند هر عقیده دیگری، صلح‌آمیز و مبنی بر پرداخت مالیات است. آنان تلاش می‌کنند که آمریکا به یک جامعه‌ی بهتر تبدیل شود و روابطشان را با همسایگان و همکارانشان بهبود بخشند.
اما تصاویر و اصطلاحات بر نظر عموم مردم تأثیر می‌گذارند و وقتی که اسلام در سرتی‌تر روزنامه‌ها گزارش می‌شود، ذائقه‌ی تلخی در اذهان عمومی بر جا می‌گذارد. اصطلاح «بنیادگرایی اسلامی» هر مفهومی داشته باشد، در ارتباط با حوادث خشونت‌آمیز به اندازه کافی بار‌ها تکرار شده است که به طور طبیعی هر انسان متفکری باید از این حقیقت ناخرسند باشد که آمریکا منزلی برای یک جامعه‌ی مسلمان پر جنب و جوش باشد. ریشه‌ی این مشکل برخاسته از تصاویر منفی درباره اسلام است. در دادگاه افکار عمومی، اسلام متهم است مگر اینکه بی‌گناهی آن ثابت شود.
اگر چه خاورمیانه کمتر از آمریکای لاتین و اروپا، خاستگاه حوادث تروریستی بوده، اما هنوز هم به عنوان منطقه‌ای که ریشه تروریسم در آن وجود دارد، در نظر گرفته می‌شود. بر اساس گزارش اخیر وزارت امور خارجه‌ی آمریکا، نمونه‌های تروریسم جهانی که در اوایل امسال منتشر شد، ۲۷۲ حادثه‌ی تروریستی در اروپا، ۹۲ حادثه درآمریکای لاتین و ۴۵ حادثه در خاورمیانه اتقاق افتاده است. این ارقام گرایش به تروریسم را نشان می‌دهد نه یک ناهنجاری که با استناد به آن‌ها، اکثریت عاملان این حوادث تروریستی، ارتباطی به خاورمیانه و اسلام ندارند. فراکسیون ارتش سرخ در آلمان، جدایی‌طلبان باسک در اسپانیا، ببرهای تامیل در سریلانکا، راه نور در پرو و ارتش آزادی‌بخش ملی در کلمبیا، مانند گروههای تروریستی با هویت اسلامی، با وحشت و تنفر به آن‌ها نگریسته نمی‌شود.
هیچ توجیه اخلاقی برای تروریسم صرف‌نظر از هویت قومی یا مذهبی عاملان یا قربانیان ترور وجود ندارد، اما مبنای واقعی تروریسم در درک عمومی از این مسأله، خصوصاً در جلسات بازرسی کنگره‌ی آمریکا درباره‌ی تروریسم نهفته یا پیچیده است. کشورهایی که دارای بد‌ترین آمار ثبت شده‌ی تروریستی در جهان هستند، در خاورمیانه قرار ندارند. آن‌ها حتی جزو کشورهای مسلمان در خارج از خاورمیانه هم نیستند. کلمبیا و آلمان از آن جمله‌اند. کلمبیا بندرگاهی برای صاحبان موادمخدر و آلمان کشور نازیهاست.
بین اسلام و تروریسم رابطه‌ی منفی وجود دارد، اما هیچ کس تا بحال نپرسیده است؛ «چرا؟» آیا علت می‌توانست این باشد که جامعه‌ی آمریکا نمی‌تواند بر ترس و واهمه از آیت‌الله خمینی پیروز شود، حتی اگر او مرده باشد؟ کنگره‌ی آمریکا ضروری تشخیص داد که ۲۰ میلیون دلار برای سقوط حکومت ایران هزینه کند حتی اگر مردم با سازمان سیا مخالفت کنند. حکومت‌های عربی، دوست و دشمن، به وسیله‌ی مستبدانی اداره می‌شود که مردم خودشان را بیشتر از مردم خارج از کشور می‌کشند. این تصور که این کشو‌ها تهدیدی برای منافع آمریکا به حساب می‌آیند یا هر یک از آن‌ها می‌تواند بر منطقه تسلط داشته باشد یا حتی فقط با بقیه‌ی ابرقدرت‌ها رقابت داشته باشد، در واقع یک تصوّر آرمانگرایانه است. بنابراین، موضوع این نیست که این کشور‌ها بر منطقه یا جهان تسلّط پیدا می‌کنند، بلکه موضوع این است که چه کسی می‌تواند بر مردم این منطقه تسلّط داشته باشد و منابع آن‌ها را استثمار کند. از اوضاع خاورمیانه این‌طور استنباط می‌شود که سیاست آمریکا در راستای خدمت کردن به منافع مردم نیست؛ آن سیاست برای حمایت از اسرائیل و دیکتاتورهای عرب سرسپرده‌ی آمریکا می‌باشد، حتی وقتی که آن کشور‌ها حقوق بشر را هم نقض کنند. هنگامی که آمریکا بر کشورهایی که دیکتاتور‌هایشان بد عمل می‌کنند، تحریم‌هایی را اعمال می‌کند و به عملیات نظامی علیه آن‌ها دست می‌زند و در نتیجه‌ی این‌ها، درد و رنج، قحطی و کشتار به بار آید، تمامی این‌ها به نام درس دادن به مستبدان است. اولویتهای آمریکا در خاورمیانه، حقوق بشر و دموکراسی نیستند، بلکه نفت و هژمونی اسرائیل است. در نتیجه‌ی این اقدامات است که احساسات ضدآمریکایی افزایش می‌یابد. سپس این حالت از افکار عمومی به عنوان «بنیادگرایی اسلامی» توصیف می‌شود، اگرچه ریشه این خشم و انزجار در دین نیست. وقتی که این خشم و انزجار با خشونت همراه باشد، آن را «بنیادگرایی رادیکال اسلامی» یا «تروریسم اسلامی» می‌نامند. «کار‌شناسان تروریسم» قبل از هر حدس و احتمال درباره‌ی تروریسم، آن را به خاورمیانه ربط می‌دهند. آنان از انسانی که به خاطر خانواده‌ی قربانی‌شده‌اش و ترس مردم آمریکا رنج می‌کشد، سوءاستفاده می‌کنند. در حقیقت، افراطی‌های مسلمان، هنجارهای عدالت اسلامی را نقض می‌کنند و باید پاسخگوی رفتار جنایتکارانه‌ی خود باشند، اما مسلمانان آمریکا نباید در برابر سیاست‌های خاورمیانه یا گزارش‌های تعصب‌آمیز، همچون گروگان با آنان برخورد شود.
روزنامه‌نگار اسرائیلی، یائوف کارنی، که حوادث چچن را گزارش می‌کرد، مشاهدات چشمگیری درباره‌ی این حوادث داشت: «به غرب گفته خواهد شد- و متمایل خواهد بود باور داشته باشد که – ظلم به چچنی‌ها، بخشی از جنگ جهانی علیه «افراط‌گرایی اسلامی» است که دامنه‌ی آن از غزه تا الجزایر و از تهران تا خارطوم می‌باشد. روس‌ها در جستجوی همدردی و همفکری غربی‌ها خواهند بود. نباید این همدردی و همفکری را به آنان داد.» موضوع، چچن و یا حتی اسلام و غرب نیست. بحث درباره‌ی جنگ‌های مذهبی و برخوردهای فرهنگی، فقط ما را از موضوع واقعی منحرف می‌کنند: قدرتمندان می‌خواهند که به تسلّط خود بر ناتوانان (کشورهای ضعیف) ادامه دهند، با مخدوش کردن واقعیت‌ها، بر افکار عمومی تأثیر بگذارند و از این‌رو وضعیت موجود را حفظ کنند.

حمله به آمریکا؛ پاسخ مسلمانان
 «هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه‌ی انسان‌ها را کشته است، و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه‌ی مردم را زنده کرده است.» (مائده: ۳۲)
یکی از مفاهیم اصلی اسلام، صلح است. بنابراین، حوادث غیر انسانی و وحشت‌آور مرکز تجارت جهانی تلفاتی برای بی‌گناهان در برداشت- و مسلمانان زیادی هم جزو قربانی‌ها بودند – روشن است و شکی وجود ندارد که این عمل کاملاً غیر اسلامی است. با وجود این، باید یادآوری کرد که اعمال یک فرد و یا یک گروه کوچک، الزاماً نمایانگر عقاید یک دین مخصوص نیست و همچنین به این معنی نیست که آن دین مسئول چنین اعمالی است. بنابراین، برچسب «تروریست‌های اسلامی» زدن رسانه‌ها به کسانی که بنا به اتّهام (بدون ارائه‌ی مدرک) مسئول چنین اعمالی هستند و ارتباط دادن این اعمال به اسلام یا قرآن، درست نیست. برعکس، چنین اعمال غیر انسانی، آشکارا با تعالیم اسلام در تضاد است. – درست همچنانکه بمب‌گذاری در اکلاهاماسیتی توسط «تیموثی مک ویگ» و کشتاری که در حبرون در مسجد ابراهیم توسط دکتر «باروک گولدشتاین» انجام شد، آشکارا با تعالیم مسیحیت و یهودیت در تضاد است.
غیر قابل تصوّر است دین اسلام که تعلیماتش را از پیامبران بزرگی چون ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (درود خدا بر همه‌ی آنان باد) می‌گیرد، به آموزش تروریسم و اعمال انتحاری بپردازد. در واقعیت، اسلام نه تنها تروریسم و اعمال انتحاری را محکوم می‌کند، بلکه به طور کامل آن‌ها را ممنوع می‌کند. از این‌رو، بسیاری از ملت‌ها، سازمان‌ها و جوامع مسلمان در سراسر دنیا چنین اعمالی را محکوم کرده‌اند و امیدوارند که هرگز مانند این‌ها را دوباره نبینند.
روزنامه‌نگاری زرد (۱۱) رسانه‌ها که تصاویری از یک گروه کوچک فلسطینی را (که اکثراً کودک هستند) که چندین سال است مورد رعب و وحشت قرار گرفته‌اند، نشان می‌دهد، احساسات درست مسلمانان سراسر دنیا را نشان نمی‌دهند. همچنین تأسف‌آور است که انواع مختلف آزار و اذیت (از جمله تیراندازی، کتک زدن، پرتاب سنگ، سرقت، تجاوز به اموال مردم، تهدید به مرگ و زبان تنفر) علیه مسلمانان بی‌گناه مقیم آمریکا – اعم از سالخوردگان، زنان و کودکان – اتفاق افتاده است. علاوه بر این، عبادتگاه‌های اسلامی و تجارتخانه‌های مسلمانان، هدف خشم و بی‌خردی بعضی از مردم قرار گرفته‌اند، درست همانند مردم آمریکا که هدف خشم و بی‌خردی عاملان حملات مرکز تجارت جهانی قرار گرفته بودند. چنین کوته‌فکری و تنفرّی، غیر انسانی و غیر قابل توجیه است. ما کشتن شهروندان بی‌گناه در ایالات متحده را محکوم می‌کنیم، درست همان‌طور که صبورانه، سالیان متمادی کشتن شهروندان مسلمان و بی‌گناه در بوسنی، چچن، کشمیر، فلسطین، هندوستان و کشورهای دیگر را محکوم کرده‌ایم.
خداوند قادر متعال، که در الوهیت و ربوبیتش همتا و شریکی ندارد، همه‌ی ما را به راه راست و حقیقت هدایت نماید و صلح را در سراسر کره‌ی زمین گسترش دهد. آمین.
خلاصه، مسلمانان خود را مصیبت‌زده و نه عامل مصیبت می‌بینند؛ آنان شدیداً خود را در حالت دفاعی و نه حالت تهاجمی احساس می‌کنند؛ آنان خود را آماج خشونت دیگران و نه آغازکننده‌ی خشونت در نظر می‌گیرند. مسلمانان در دنیا خود را قربانی می‌دانند. برای حمایت از این موضعشان، مسلمانان، همسایگان مسیحی و یهودیشان را با یک سفر سریع به دور دنیا می‌برند. آنان به طور اجتناب‌ناپذیری از بوسنی شروع می‌کنند، که در آن تقریباً ۲۰۰هزار مسلمان به وسیله‌ی مسیحی‌های صرب قتل‌عام شدند. مسلمانان وقتی با این حقیقت روبرو هستند که ۲۲هزار زن مسلمان ۹ تا ۸۲ ساله به وسیله‌ی سربازان مسیحی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند، وحشت‌زده و ناراحت می‌شوند.
ه‌مان صدا‌ها که در نامیدن مردم به عنوان «تروریست» خیلی سریع عمل می‌کنند، به طور شگفت‌انگیزی ساکت می‌شوند وقتی که جنایتکاران جنگی، هزاران نفر را در غنا، صبرا و شتیلا، دیریاسین، کفرقاسم و در بسیاری از قتل عام‌های دیگر کشتند. این ‌‌نهایت بی‌خردی آنان است که حق مسلّم مردم را برای پاسخ دادن به مصادره‌ی روزانه‌ی زمین، ترور‌ها، سوزاندن مزارع، شکنجه‌ی زندانیان، تخریب روزانه‌ی منازل و کشتن زنان و کودکان بی‌گناه به وسیله‌ی نیروهای قدرتمند آی. دی. اف. (IDF) انکار کنند. جهان باید از خواب طولانی‌اش بیدار شود و به رنج و محنت فلسطینیان در سرزمین مقدس پایان دهد. اشغال باید پایان یابد!

در کشمیر، نیروهای اشغالگر هندی به طور خشونت‌آمیزی به مسلمانان حمله می‌کنند و هزاران کشمیری را می‌کشند. جایی دیگر در هند در دسامبر ۱۹۹۲ و ژانویه‌ی ۱۹۹۳، اراذل و اوباش خشن هندی در بمبئی با حالت وحشیانه به مسلمانان حمله کردند و بیش از ۸۰۰ مسلمان را کشتند و ۵هزار خانه‌ی متعلق به مسلمانان را تخریب کردند و ۲۰۰هزار تن از مسلمانان را به فرار از شهر وادار کردند. مساجد را با بمب آتش‌زا نابود کردند و مادران می‌دیدند که پسرانشان را از خانه‌ها بیرون می‌کشیدند و به قتل می‌رساندند و یا زنده زنده می‌سوزاندند. در تاجیکستان و جاهای دیگر در آسیای مرکزی، کمونیست‌ها به قدرت بازگشته‌اند و به کمک نیروهای روسی به مسلمانان حمله کرده‌اند و بیشتر از ۲۰هزار مسلمان را کشته‌اند و ۳۵۰هزار نفر را مجبور به فرار کرده‌اند.

*کار‌شناس زبان و ادبیات انگلیسی
--------------------------------------
مراجع و منابع:
۱. صحیح مسلم، ۱۷۴۴ و صحیح بخاری، ۳۰۱۵
۲. صحیح مسلم، ۱۷۳۱ و ترمذی، ۱۴۰۸
۳. صحیح بخاری، ۳۱۶۶ و ابن ماجه، ۲۶۸۶
۴. ابو داوود، ۲۶۷۵
۵. صحیح بخاری، ۶۸۷۱
۶. منظور از خونریزی، کشتار و آسیب رساندن است.
۷. صحیح مسلم، ۱۶۷۸ و صحیح بخاری ۶۵۳۳
۸. صحیح مسلم، ۲۴۲۲ و صحیح بخاری ۲۳۶۵
۹. صحیح مسلم، ۲۲۴۴ و صحیح بخاری ۲۴۶۶
۱۰. صحیح مسلم، ۱۹۵۵ و ترمذی، ۱۴۰۹
۱۱. استفاده از روش‌های ناروا مانند اغراق‌گویی و پر آب و تاب‌سازی گزارش‌ها و غیره برای جلب خواننده را در اصطلاح علوم ارتباطات روزنامه‌نگاری زرد می‌نامند. (مترجم)